خداياااااااااااااااااا شكرت امشب اگه هزار هزار بار خداروشكر كنم بازم كمه برا داشتنت برا مهربونيت برا دلسوزيت دلم قرصه ماماني دلم قرصه كه فردا روزي كنارم هستي كنارم هستي و وجودت گرمي بخشه زندگيمه امشب توي يه اتفاق وقتي داشتم ميوه پوست ميگرفتم يدفه انگشتمو با چاقوي تيز بريدم و دستم پر از خون شد توي همون حال يدفه ديدم رنگ از رخسارت پريد چند ديقه بعد با يه قاچ سيب اومدي كنارم ، پتو اوردي دادي روم و نزاشتي از جام بلند شم . برام اوردي بعدش رفتي و مسواكمو خمير گذاشتي اوردي برام موقع بلند شدن دستمو گرفتي موقع خواب هم چندبار ازم پرسيدي كه مامان دستت درد نداره منم گفتم نه عزيزم بخواب يدفه وقتي داشت چشمات رو هم ميرفت گفتي مامان اگه شب دستت...