یکتایکتا، تا این لحظه: 8 سال و 9 ماه و 12 روز سن داره

عشق یکتای ما

چكاپ دندون

از اونجايي كه هنوزم شبا يبار بيدار ميشي و شير ميخوري البته تو ليوان با عسل و ني خيلي نگران خراب شدن دندونات هستم با اينكه بعدش بهت اب هم ميدم ولي خوب به هرحال شيرينيش تو دهنت ميمونه . ناگفته نماند كه شما خيلي خيلي دختر خوبي هستي و حتما روزي دوبار مسواك ميزني واسه همين كه دلم ميسوزه اگه دندونات خراب بشه عزيزم ديروز دو سه بار گفتي دندونم درد داره و منم امروز توفيق اجباري پيدا كردم كه ببرمت متخصص دندانپزشك اطفال تا دندوناتو چك كنه كه خداروشكر سالم بود و مشكلي نداشتي شما هم خيلي عاقل و منطقي نشستي تا اقاي دكتر دندوناتو ببينه من به فداي شما...
30 فروردين 1397

برای بابامهرداد

                                                                          پدركه باشي سردت مي شود ولي كت برشانه فرزند مي اندازي. چهره ات خشن مي شودودلت دريايي، آرام نمي گيري تاتكه ناني بياوري پدركه باشي حساس مي شوي به هرنگاه پرحسرت فرزند به دنيا، تمام وجود خودت رامحكوم آرزوهايش مي كني! پدركه باش...
26 فروردين 1397

٩٧/١/٢٢

چقد خوبه که دارمت تورو روی چشام میذارمت اخه تو نفس منی همه کس منی چقد خوبه تورو دیدمت بردی هوش و حواسمو شدی مالک من و احساسمو همیشه کنار توام بی قرار توام خوبه لحظه رسیدن اخ كه چقدر امروز بهانه گرفتي احساس استقلالت روز به روز بيشتر ميشه و كلا خودت تصميم گيرنده شدي هربار سر لباس پوشيدن يك ساعت جلو كمدت معطل ميشيم اخرشم به تفاهم نميرسيم اخه يا لباست يا مناسب مهموني نيست يا سرده يا گرمه نميدونم چكار كنم با تو وروجك خانم اين عكس هم بعد از گريه و اذيت و بهانه گيري اخر شبت اومدي و با ببخشيد گفتنا و لوس شدنا و بوس كردنات حسابي دلمون و بردي ناز خاتونم...
23 فروردين 1397

دلنوشته

دختر ناز منی تو شعر و اواز منی تو با طلوع این تولد تازه اغاز منی تو غنچه تازه باغی که شدی فصل بهارم تو رو دوست دارم ببینم تا نهایت در کنارم مهربونترينم دخترم نازنينم از شيرين زبونياي اين روزات هرچي بگم بازم كمه تقريبا تمام جمله ها رو صحيح و كامل بيان ميكني حالا ديگه كاراي شخصيتو ميتوني خودت انجام بدي ميتوني شلوار و كفشتو خودت بپوشي جورابتو دربياري اتاقتو كه خيلي وقته جدا كردي بعد از يه تصادف كوچك كه يه شب باروني با اسنپ داشتيم الان ديگه خودت به اين نتيجه رسيدي كه تو ماشين بايد تو صندليت بشيني و بابا مهرداد هم برات يه صندلي بزرگتر خريد و خداروشكر با اين موضوع كنار اومدي شعر هاي خوشحال ...
18 فروردين 1397

خاطرات فروردين ٩٧

چهارم فروردين تولد پويا جون پنجم فروردين رستوران سنتي صدف ششم فروردين شيراز گردي با الهه و فرزاد تولد باباجون پويا و روز پدر ١٠ فروردين ٩٧ شيراز خونه ما عروسي عمو احسان ١١ فروردين سيزده بدر باغ فانوس شيراز سفر عسلويه ١٥ تا ١٧ فروردين...
18 فروردين 1397

نوروز ٩٧

بالاخره ساعت هاي پاياني سال ٩٦ رسيد . سال ٩٦ هم با خوبي و بدي و شادي و غم هاش به پايان رسيد اميدوارم سال ٩٧ پر باشه از اتفاق هاي خوب پر از خبرهاي شاد پر از سلامتي براي همه عزيزانمون دختر نازنينم سومين نوروز زندگيت مبارك سال ٩٧ خيلي خوب باش لطفا تحويل سال ٩٧ منزل عمه فاطمه با حضور همه عزيزان از راه هاي دور و نزديك مهمونامون از خارج از كشور هم براي عروسي عاطفه و احسان عزيز اومدن و جمعمون حسابي جمع شد [img:AgADBAADDq0xG18wOFLQ1dtd09bb4lhZJhoABMbZ4ay2S2m7W5cFAAEC] سفره ابوالفضل نذر مامان فرزانه و مامان جون دوم فروردين خونه ماماني...
18 فروردين 1397
1