خداحافظی با پستانک
عزیز مادر میخوام امروز امروز برات از یکی از سخت ترین مرحله های نوزادیت بگم . خداحافظی با پستونک وقتی بدنیا اومدی هم خودم هم مامان و تلاش زیادی کردیم تا تو پستونک دهنی بخوری که البته خیلی نتیجه ای نداشت میدونی دخترم چون من باید میرفتم سر کار و تو هم شیشه نمیخوردی برات بهتر بود که پستونک دهنی داشته باشی. بعد از این که مدل های مختلفش رو خریدم و شما هم نخوردی سفر کیشمون با امین اینا توی سه ماهگیت پیش اومد و اونجا برات این مدل چیکو رو خریدم که شاید دوست داشته باشی. وقتی من و بابا مهرداد رفتیم پاراسل و تو هم پیش فهیمه جون موندی ، چون اونجا ما خیلی معطل شدیم و تو هم غیر از شیر من چیزی نمیخوردی فهیمه جون بهت...