یکتایکتا، تا این لحظه: 8 سال و 9 ماه و 13 روز سن داره

عشق یکتای ما

اولین سفر مشهد

1395/4/30 18:27
نویسنده : فرزانه
364 بازدید
اشتراک گذاری

السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا المرتضی

یکتای بی همتای من 

وقتی دوسال پیش رفتیم مشهد توی صحن سقاخونه روبرو ایوان طلا از ته دل ز اقا خواستم که سفر بعدی بچمو توی بغلم بگیرمو بیارمش پابوس. 

خدارو شکر حاجت روا شدمو امام رضا توی اولین سالروز تولدت ماروطلبید 

یه سفر سه نفره عالییییییی. خیلی خوش گذشت . شما هم مثل همیشه خانومی کردی و سنگ تموم گذاشتی. خوش سفریت به بابات رفته عشقم

پرواز رفت ساعت 22:30 بود که بعد از سه ساعت تاخیر بالاخره ساعت 1:30 انجام شد و شما هم خیلی خیلی دختر خوبی بودی و با اینکه خوابت می اومد کلی تو هواپیما خندیدی و دست زدی

یه توضیحی در مورد حالت دهنت توی این عکس بدم

(( چند روز پیش چشمات قرمز شد و بردیمت دکتر برات قطره نوشت و از اونجایی که نمیزاشتی قطره توی چشمت بریزیم بابایی برا اینکه بهت نشون بده که درد نداره توی چشم خودش قطره میریخت و گریه های تو رو تقلید میکرد و دهنش اینطوری میکرد. حالا تو هم یاد گرفتی و تا ازت میپرسیم بابایی چکار کرد دهنتو این شکلی میکنی. ))

اینم یه عکس دیگه از تقلید کردنت

عمو پژمان هم به خاطر ما زحمت کشید و اومد مشهد تا این چند روز حسابی ما رو توی مشهد بگردونه. دستش درد نکنه انصافا خیلی زحمت کشید 

روز اول چالیدره

اولین باری که وارد حرم شدیم

باید اعتراف کنم هیچوقت به اندازه شبایی که حرم میرفتیم تو رو هیجان زده ندیده بودم. انگار انرژیت چند برابر میشد. کلی ذوق میکردی. سر از پا نمیشناختی . میگفتی اصلا بغلم نکنین تا برا خودم چهاردست و پا برم. خلاصه که منو بابا هلاک میشدیم از خستگی. 

شب اول که بابا بردت  و ضریح اقا رو بوسیدی

اینا هم یه سری عکس از شیطنت هات 

اینم مراسم کوتاه کردن موهات . برا اولین بار روز 27 تیرماه 95 در حرم مطهر امام رضا روبروی ایوان طلا قیچی به موهات زدم. 

عکس های اتلیه از حرم 

یکتا جونم و شهربازی مشهد

اینم عکسهایی از هتل دیپلمات

 

اقا رامین والهه خانم و رز خانم هم زحمت کشیدن و برگشتنی ما رو تا فرودگاه همراهی کردن. 

یکتا و دوستش رز کاظمی

ایشاله که همه ساله قسمتمون بشه بریم زیارت

راستی دخترم چون این سفر ، اولین سفر زیارتی شما بود از اونجایی که خانم ادیب خییییلی دوستت داره و نتونست برا تولد شرکت کنه برات آش پشت پا درست کرده بود مامان بابا زحمت پخشش رو کشیده بودن و خلاصه همه فامیل اش هم خوردن. 

پسندها (1)

نظرات (0)