یکتایکتا، تا این لحظه: 8 سال و 9 ماه و 13 روز سن داره

عشق یکتای ما

دختر رویایی من تولدت مبارک

1396/4/10 16:28
نویسنده : فرزانه
232 بازدید
اشتراک گذاری

دو سال گذشت 

آن روز که درونم زاده شدی دوباره عاشق شدم و همیشه از خدا خواستم سالم و مهربان باشی. 

یکتای بی همتای من ، عشق من ، دوست دارم آنچنان که لیاقتش داری برایت مادری کنم . 

قلب من از زمانی که متولد شدی لحظه به لحظه با هم بودیم ، هر جا میرفتم تو دا مانند پاره ای از وجودم با خود میبردم. تب میکردی تب میکردم ، مریض میشدی مریض میشدم ، تشنگی و گرسنگی تو را حس میکردم ، و هرکاری را که دوست داشتی به بهترین شکل برایت انجام دادم. 

تو شاید فرشته نگهبان منی ، عجیب است اشکهایم که برای تو میریزند آرامم میکند. صدا کردن نامت برایم افتخار است . در خنده های شیرینت امید را حس میکنم . تو معلمی هستی که خداوند به من هدیه داده است تا بزرگ شوم ، رشد کنم . تو به من یاد دادی حرف زدن را ، راه رفتن را ، نگاه کردن و شنیدن را . 

من با تو بزرگ شدم 

حضورت غم و درد را از یادم میبرد ، کنار تو تنهایی را از یاد میبرم . آغوش کوچکت بزرگترین بهشت روی زمین است . 

 

با خود عهد کردم هر سال زادروز زمینی شدنت را جشن بگیرم و خدا را شاکرم که امسال نیز موفق شدم . این موفقیت را مدیون لطف خدا و حمایت های مهرداد عزیزم هستم. 

البته امسال برای انجام دادن کارهای تولدت تنهای تنها بودم . 

یک هفته قبل از تولد مامان اینا رفتن ترکیه و بابا مهرداد هم 14 واحد امتحان داشت و کلا تو خونه درس میخوند. من و تو هر روز عصر میرفتیم بیرون و خرید میکردیم و شبا هم که میخوابیدی مشغول درست کردن وسایل میشدم. 

عید فطر 

یاداور بهترین روزهای زندگیم 

قشنگترین خاطره هام 

دو نفری که نفسم به نفساشون بنده رو عید فطر گرفتم از خدا 

فطر 88 شب عقدمون ، یه شب رویایی که به عشقم رسیدم . شب یکی شدن ، متاهل شدن 

فطر 94 ، حس مادر شدن ، یه حس ناب و بی نظیر

و از اون پس شروع ماه رمضان برام نوید بخش بهترین خاطره هاست 

و امسال هم ، عید فطر مرور خاطره ها 

دومین سالگرد مادرشدن 

هشتمین سالگرد همسر شدن

و چه زیبا بود شادی در جمعی که حضور تک تکشان برایم دلگرمیست

چه شیرین 

چه گوارا

تولد امسالت رو بازم به ماه قمری یعنی روز عید فطر 5 تیرماه گرفتم. چون میخواستم داراب بگیرم و تعطیلات عید فطر فرصت خوبی بود . 

تو فرشته ی نازم بینظیر شده بودی. البته قبل از شروع مراسم کیک مثل همیشه چشم خوردی و افتادی زمین و لبت پاره شد. خداروشکر بخیر گذشت . این که تو عکسا یکم لبت قرمز و مترمه برا اینه وگرنه که اصلا اهل رژ لب نیستیچشمک

عزیز دلم با اینکه از لب کوچولوت زیاد خون اومد و درد داشتی ولی کلی رقصیدی و تولد بهت خیلی خوش گذشت. 

تولد دوسالگی به روایت تصویر

انگشتتو تو کیک زدی و همون انگشتو دهن همه گذاشتی

هدیه من و بابا مهرداد

گیفت هدیه به مهمونا

ست خوشکل سه نفری ما

هدیه نیلو

مامان جونا و بابا جونا هم پول هدیه دادن و کلی هم لباس و اسباب بازی گیرت اومد. 

این لباس خوشکل هم هدیه صبا جون که چون عاشق لباس جیب دار هستی همونجا پوشیدی و با بچه ها عکس گرفتی

 

 

پسندها (1)

نظرات (1)

مامان ويهان جون
11 تیر 96 8:23
اي جان يكتاي عزيز تولدت مبارك جشن تولدتم عالي بود عكسات خيلي خوشگل شده ايشالله هميشه در پناه خداوند و در كنار خانوادت شاد و سلامت باشي