یکتایکتا، تا این لحظه: 8 سال و 9 ماه و 13 روز سن داره

عشق یکتای ما

جدا شدن اتاق خواب

1396/8/18 16:51
نویسنده : فرزانه
551 بازدید
اشتراک گذاری


نميدونم اين پست و چجوري شروع كنم
اصلا نميدونم چي بنويسم
الان ساعت ٤:٣٧ روز ٥ شنبه ١٨ / ٨ / ٩٦ و تو در سن ٢ سال و ٣ ماهو ٢٤ روزگي تخت خوابتو بنا به تمايل و درخواست خودت از ما جدا كردي .
قبلا برات نوشته بودم كه چند وقتي هست كه مدام ميگي ميخوام تنها بخوابم حالا يا تو اتاقت يا تو سالن منم از اين درخواستت استقبال كردم و تخت خوابتو به كمك بابا جابجا كرديم و برديم تو اتاقت . الان كه برا اولين بار رو تخت تو اتاقت خوابيدي كلي بغلم كردي و بوسم كردي و چند بار گفتي جونم جونم بعدشم گفتي برو ميخوام تنها بخوابم
الان نيم ساعته كه از اتاق اومدم بيرون و دارم گريه ميكنم
خيلي برام سخته يكتا خيلي سخته مامان
قبلا شنيده بودم كه ميگفتن اگه ميخواي قلبت بيرون از بدنت بتپه مادر شو با دنيا اومدنت فهميدم با جدا شدن اتاقت يقين پيدا كردم چون حالا كه كنارم نميخوابي قلبم درست نميزنه ريتم قلبم نزديك به ساله كه با ريتم قلب تو هماهنگ شده ولي الان ديگه منظم نميزنه باور كن اگه الان برم نوار قلب بگيرم دكتر بستريم ميكنه
بابا مهرداد كلي كنارم نشست و باهام حرف زد سعي كرد ارومم كنه گفت ممكنه فردا روزي يه دانشگاهي توي يه شهر ديگه يا حتي يه كشور ديگه قبول بشي و بري يا ازدواج كني و خيلي ازم دور شي ميدونم اين رسم دنياست ولي من كم تحملم من ميميرم يكتا ميميرم
دختر قشنگ تر از برگ گلم
نفسم
جونم
نميدونم اين همه شتابت براي مستقل شدن به كي رفته
ولي با همه اينا خوشحالم از اينكه اينقدر تو خوبي كه همه مراحل زندگيتو خودت جلو جلو انجام ميدي قبل از اينكه فرصت بدي حتي من بهش فكر كنم
اميدوارم باشم و دانشگاه رفتنت عروس شدنت و مامان شدنت و ببينم
اميدوارم خدا بهم فرصت لذت بردن از همه مراحل زندگيتو بده
خوب بخوابي مامان
خوب بخوابي عشقم
من هميشه هستم
هميشه و همه جا
هرلحظه كه بخواي
هرلحظه كه صدام كني
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)