یکتایکتا، تا این لحظه: 8 سال و 10 ماه و 6 روز سن داره

عشق یکتای ما

خداحافظی با عمو پژمان

1395/5/8 0:59
نویسنده : فرزانه
243 بازدید
اشتراک گذاری

دختر گل مامان سلام 

توی این پست میخوام در مورد عمو پژمان برات بگم 

بابا مهرداد دوست های خیلی زیادی داره که توی این 7 سال زندگی مشترک ما هرکدومشون تو یه برهه زمانی نقش های مهمی داشتن. یکی از بهترین اونا عمو پژمان هست که از حدود 4 سال پیش اومد شیراز و همین نزدیکیای ما خونه گرفت و ساکن شد و چون غیر از رفیق همکار بابا هم هست خیلی خیلی به ما نزدیک شد . توی این 4 سال خیلی از خاطرات ما با اون مشترک شد. 

عمو پژمان همدم تنهایی های بابا بود و هر زمانی که من میرفتم داراب میموندم یا بابا پیش ایشون بود یا ایشون پیش بابا.  وقتایی که توی حاملگی من یا این یه سال که تو هم بودی قرار بود بابا بیاد داراب ماروبرسونه عمو هم باهاش می اومد . وقتی تو نوزاد بودی و من کار واجبی داشتم می اومد و برای نگه داشتنت به بابا کمک میکرد. چند سفر با هم رفتیم سپیدان و این سفر اخیر مشهد هم که انصافا برامون سنگ تموم گذاشت. 

هفته ی قبل طبق درخواست خودش منتقل شد تهران و برای همیشه از شیراز رفت . باید اعتراف کنم بابا مهرداد این چند روز خیلی ناراحت بود گرچه سغی میکرد به روی خودش نیاره تا ما متوجه نشیم ولی من خیلی خوب حس میکنم. 

همین جا از ته دل براش آرزوی خوشبختی می کنم و از خدا میخوام هرجا هست موفق باشه و امیدوارم مارو به خاطر زحمتا حلال کنه. 

زمستونه 93 برف شیراز

 

زمستونه 93 داراب

اردیبهشت 94 ابیانه کاشان

خرداد 94 چشمه هفت برم سپیدان

شهریور 93 ابشار مارگون

بلوار چمران چهارشنبه سوری 94

تیر 95

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)