افتادن اولين دندان شيري
قربونت بشم با اون دندون افتادت نفسم . ٢٨ تيرماه ١٤٠٠ وقتي كه درست ٤ روز از ورودت به ٧ سالگي ميگذشت و ماماجون پويا اينا شيرازبودن و ما خونه اونا بوديم اومدي و گفتي دندونم درد ميكنه نگاش كردم و گفتم لق شده و كم كم ميوفته اونوقت دندونتو ميزاري زير بالش و تبديل ميشه به جايزه ، فردا ظهرش ديدم دندونت تو دستت بود و با دهن پر از خون اومدي سمتم . اينم يكي ديگه از مراحل رشدت كه بدون دخالت من خودت پيش بردي . بابا هم برات يه ظرف غذا جايزه گرفت و شبش كه با سعيد و مسعود و نيلوفر باغ بوديم گذاشتيم بالاي سرت تا تجربه افتادن اولين دندونت برات زيبا تر بشه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی