بازم ماموريت بابا
بابا ماموريت داشت و بازم رفت تهران ماهم رفتيم خانه بازي و شما يه دوست پيدا كردي و حسابي مامان بازي كردي . برام جالب بود از اين همه اتاق بازي كه اونجا بود آشپزخونه رو ترجيح دادي
عزيز دلم فكر نميكردم به اين زودي و اين همه به بابا مهرداد وابسته بشي. اين چند روز كه بابا نبود هرروز ظهر كلي بهانه گرفتي و گريه كردي و بعدشم رفتي جاي بابا خوابيدي يه شب خوب بانيلو طبقه ٢٤ هتل چمران
فرودگاه منتظر بابا
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی