یکتایکتا، تا این لحظه: 8 سال و 9 ماه و 14 روز سن داره

عشق یکتای ما

خلاصه ای از زندگی مشترک مامان بابا

1394/6/27 15:29
نویسنده : فرزانه
310 بازدید
اشتراک گذاری

عزیز دلم سلام 

می خوام امروزبرات خلاصه ای از زندگی مشترک من و بابا بگم 

تابستون سال 1388 من تازه دانشگاهمو تموم کرده بودم و بابایی هنوز ترم اخر دانشگاه افسری بود که یه نیمه شب ماه رمضون بی حوصلهحدودای ساعت 2 مراسم خاستگاری ما خونه مامانی انجام شدو منم فورا جواب مثبت دادم محبتفردا صبحش رفتیم آزمایش و چند روز بعدش یعنی شب عید فطر مراسم عقدمون خونه مامانی و کاملا سنتی انجام شد. من و بابا عاشق هم بودیم و توی جشن عقدمون به همه خیییلی خوش گذشت به خصوص من 

تقریبا دو سال دوران عقدمون طول کشید و تو این دوسال ما خیلی خوش گذروندیم. کلی سفر رفتیم که مهمترینش سفر مکه بود . جای تو خیلی خالی بود عزیزم ایشاله خدا قسمت کنه یبار دیگه باهم بریم . 

تیرماه سال 88 جشن عروسیمونو شیراز توی باغ سیب گرفتیم و توی خونه شهرک آرین ساکن شدیم. چند ماه بعد به خاطر اینکه خیلی راهمون دور بود اومدیم محراب و چند وقت بعدش هم توی پایگاه خونه گیرمون اومد و بازم اسباب کشی کردیم و ساکن پایگاه شدیم. 

 

پسندها (1)

نظرات (1)

پگاه
27 شهریور 94 18:44
سلام دوست عزیز یه گروه فروش پوشاک خارجی دارم تو تلگرام مخصوص نی نی های شیک پوش این شمارمه 09309235185 اگه دوست داشتین یه پی ام بدین بهم تا تو گروهم ادتون کنم