یکتایکتا، تا این لحظه: 8 سال و 9 ماه و 19 روز سن داره

عشق یکتای ما

نيلوفرم

1400/5/18 0:19
نویسنده : فرزانه
206 بازدید
اشتراک گذاری
چشمانم را روي هم ميگذارم
انگار همين ديروز بود
٣٠ شهريور ٨٢
شروع مدرسه در مقطع جديد از طرفي بيمارستان هم از طرف ديگر
لباس هاي مدرسه ام را پوشيدم و من درب دبيرستان كوثر پياده شدم و مامان و بابا و ماماني راهي بيمارستان شدند
تمام فكر و ذكرم بيمارستان بود
اين دختركي كه قرار است چشم به اين دنيا باز كند
قرار است خواهرم باشد
قرار است همدم و مونس و ياورم باشد
قرار است جبران تمام ١٥ سال تنهاييم باشد
بالاخره ساعت ١١ راهي بيمارستان شدم
چند دقيقه بعد يك فرشته زيبا را در اغوشم گذاشتند
با همان نگاه اول صبوري و ارامش را در چشمانش ديدم
با يك نگاه ميشد به خوبي تشخيص داد كه اين نوزاد چه ارامشي را به من هديه خواهد كرد
ارامشي از جنس گل هاي نيلوفر
به پيشنهاد خودم نام نيلوفر را برايش انتخاب كرديم تا اين ارامش هميشه در زندگيمان جاري باشد
صبوري اش در هيجان ها بي نظير است
هيچ كودك ٤ ساله اي را سراغ ندارم كه با انكه سه چهارم بدنش بر اثر شكستگي گچ گرفته باشند اما در جواب همه كه به ديدنش مي امدند ماجراي تصادف را با جزييات تعريف ميكرد و تمام مدت مشغول بازي با اسباب بازي هايي بود كه برايش هديه مي اوردند
وقتي كه در آن حادثه تصادف درب بيمارستان پياده شدم با ان لب پاره شده و پاهاي زخمي
با ان بيان كودكانه اش فقط گفت
((عزيزي نترس همه خوبن )) و مثل هميشه موجي از ارامش را به دلم سرازير كرد
و ديشب
و ديشب
كه دلم پر از اشوب بود
در تماس تلفني با يك جمله با ارام ترين حالت ممكن گفت :
حالا كجا بريم ؟
و در دلم مثل هميشه
خداراهزاران بار شكر كردم
چه نعمت شيريني است خواهر
خواهري از جنس نيلوفر
من شاهد تلاش هاي تو بوده ام نفسم
بقيه با خدا
هرچه او بخواهد
قطعا بهترين است
دوستت دارم
هرلحظه و هركجا كه باشي
تو بي نظيرتريني
بماند به يادگار
١١ تير ١٤٠٠
كنكور تجربي


نيلوفرم
پسندها (1)

نظرات (0)