یکتایکتا، تا این لحظه: 8 سال و 9 ماه و 21 روز سن داره

عشق یکتای ما

اولين سفر ٤ نفره

اولين سفر ٤ نفره ما سفر به جزيره زيباي كيش بود خداروشكر همتا هم مثل ابجي بزرگش خوش سفره ما سه شب توي هتل داريوش ساكن بوديم و همسفراي خوبي داشتيم نيلوفر عليرضا اراد و نويد مهربون سفر در كنارتون خيلي خوب بود سفر ٤ نفره كيش . شهريور ١٤٠١...
15 مهر 1401

١٤٠١/٤/٢٤

با اينكه امسال تولدتو عيد فطر و حدود دوماه زودتر جشن گرفتيم ولي چون ٢٤ تير ياداور يه روز قشنگ و شاده برامون رفتيم رستوران تا اين روز قشنگ رو كنار خواهرت شاد باشيم بمونين برا هم دورتون بگردم ١٤٠١/٤/٢٤...
13 مرداد 1401

خواهر شدنت مبارك نفسم

خواهر چه واژه ي زيبايي خواهر خودش به تنهايي هزار تا معني داري خوشحالم يكتا خوشحالم كه خدا بهت خواهر داد كه همدمت باشه رفيقت باشه غمخوارت باشه باهات بخنده اشكاتو پاك كنه چون من خودم يدونه از بهترينهاشو دارم از ته قلبم برات خوشحالم مامان ديدن خوشحالي و موفقيت و سلامتي شما تمام هدف من از زندگيه و تو چقدر با اومدنت خواهرت بزرگ شدي يه جهش ده ساله خيلي كارايي كه ميكني اصلا مناسب سنت نيست مناسب سن ده سال ديگت هم نيست مامان همه منتظر بودن حسادت كني به همتا بد بشي اذيت كني ولي تو داري براش مادري ميكني پابه پاي من داري برا خواهرت همت ميكني دورت ب...
13 مرداد 1401

نوروز ١٤٠١

نوروز ١٤٠١ ٢٥ اسفند ماه رفتيم داراب چند روز اول رو مشغول جشن عروسي محمدحسين و ناديا جون بوديم بعدشم سال تحويل و تولد عمه فاطمه رو توي باغ جشن گرفتيم و برگشتيم شيراز تا توي جشن عقد عموپژمان و غزل خانم شركت كنيم . چند روز بعد رو متاسفانه مريض شديم و مجبور شديم بمونيم خونه سيزده بدر رو توي باغ دوست بابا مهرداد با مامان جون اينا و دايي اصغر گذرونديم كه اتفاقا خيلي خوش گذشت و يك سيزده به ياد موندني شد اميدوارم سال ١٤٠١ براي همه سالي پر از سلامتي و موفقيت باشه...
20 فروردين 1401

عضو چهارم خانواده ما

عضو چهارم خانواده ما ، وقتي كن من فهميدم قراره يه خواهر گيرم بياد پشتم گرم شد ، دلم قرص ، هميشه از خدا خواستم تو اين دنيايي كه تنهايي ها زياده تو نازنين يكتاي من تنها نموني هيچكس مثل يه خواهر حرف دل ادم و نميفهمه هيچكس نميتونه مثل خواهر خنده رو لبت بياره ، همدم تنهاييات باشه ، دلش بسوزه برات و غمخوارت بشه نميدونم اگه نيلوفر رو نداشتم چكار ميكردم چطور شاد ميشدم ؟ با كي درد دل ميكردم اون روزايي كه ويار بارداري من و از پا انداخته بود حضور مهربانانش ، صورت مهربونش ، دستاي گرمش گذر ايام رو برام راحت كرده بود خداروشكر كه تو هم قراره از لذت داشتن اين نعمت بزرگ بهره مند بشي عزيزكم...
11 اسفند 1400